۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

وقتی ایران به مالدی باخت

بله مالدیو هم می تواند ده گل به ایران بزند وقتی مربی چِت بزند بازیکن
قلدری کند و شاخ و شانه بکشدو تمرین نکند و ارنج تیم هردمبیل ،کعبی دروازه بان، علی
کریمی روی سکو،رحمتی نوک حمله، کفاشیان هافبک وسط، نکونام توپ جمع کن،
وعلی دایی راهم به تیم بر گردانیم و بگذاریم دفاع آخر بازی کند و تیم را شب قبل از
مسابقه به پارتی شبانه برده تا دلش وا شود وشب را تا صبح به عشق و صفا بگذراند فردا
در روز مسابقه همین می شود که ایران 10 هیچ به مالدیو میبازد

ماجرای تیم سبزما وباخت 6-0 آن هم کمابیش شبیه هم این تیم ایران و باختش به مالدیو
است. تیم حکومت عاشورا باخت سنگینی را تجربه کرد اما به جای نا امیدی تدبیر کرد
9دی یک بازی تدارکاتی خوب انجام داد.اماهنوزبازنده بود پس برای حذف نشدن از
تورنمت و باقی ماندن در زمین بازی شروع کرد به یارگیری، تقویت وتبین تاکتیک مناسب
ماشین ضد شورش خرید محاکمه کرد حکم محارب را جار زد کیک و ساندیس داد اضافه
داد پاداش داد و ما خندیدیم به سخره گرفتیم،غافل از اصل ماجرا، فیلترینگ
را قدرتمند تر کرد شنود کرد همه چیز را، ما دست کم گرفتیمشان و درعین حال نگاهی هم
به اینسو داشت اعمال و رفتار مارا رصد میکرد و آنالیزورهایش بازی مارا تحلیل
می کردند. و ما چه می کردیم به جای تمرین و تدبیر، برای همبازی هایمان چاله
می کندیم تا پایش شکسته دستش وبال گردنش شود برای اینکه روز مسابقه فیکس
بازی باشیم، کاش میدانستیم همه ی ما بازیکن فیکس این مسابقه ایم.
یک روز گیر دادیم که چرا موسوی سکوت کرده چرا بیانیه نمی دهد.کسی نگفت آخر
پدرجان موسوی داغ دار خواهر زاده اش است بگذارید سر فرصت، بعد هم که موسوی
بیانیه صادر کرد نخوانده تفسیر کردیم . که ای داد و فغان که چرا گفته است دولت مسئول
است پس نتیجه گرفتیم که دولت را به رسمیت شناخته.شروع کردیم به شناختن اختلافات
آخر ظاهرا با هم هیچ وجه تشابهاتی نداشتیم ایرانی نبودیم؟تحت ستم نبودیم؟درخفقان
نبودیم؟ به جای باهم بودن برهم بودیم
اینجا بود که سیل اظهار نظرها شروع شد .ابتدا بیانیه پنج روشنفکر مسلمان بازار بیانیه
داغ است از هر طرف بیانیه میرسد دراین میان روشن فکران سکولار هم به فریاد آمدن
تا از قافله عقب نمانند و شروع کردند به سخن گویی و قلم فرسایی .ناگهان جنبش زنان
که ای دل غافل عقب ماندیم از بیانیه پراکنی پس ایشان هم بیانیه دادند بلند بالا پر آب چشم
هر کس در این میان سهمی میخواست از این غنیمت هزار پاره بیچاره وطنم !!!
همه بدنبال میرا ث ند،نه ایران خانم مام میهن، وطن و خاک
وحکومت همچنان درحال تقویت ویارگیری وتمرین مداوم برای بازی مهم 22بهمن
و مارا می دید که بدون تمرین و تاکتیک دم از پیروزی پر گل میزنیم.حکومت از اعتماد به
نفس کاذب ما بیشتر ترسید و باز هم نیرنگ ساز کرد ویارانمان را زمین گیر کرد
بند و زندان و رعب ،حکم و اعدام یعنی "النصر و بالرعب" راستی یادم رفت شیخ ماهم
اشتباهی کرد اما بانوی جنبشمان زهرا رهنورد جبرانش کرد آنرا دیدیم اینرا نخواستیم ببنیم.
وحکومت تا اینجا بازی بیرون زمین را برده بود وما هنوزهم در حال توهم و عشق وصفا
خوابیده در باد پیروزیهای قبلی خواب آزادی و جشن در روزبیست و سه بهمن
که بیست دو بهمن کاریکسره خواهد شد تا فردایش جشن بگیریم
22بهمن رسید و سیرک حکومت در میدان آزادی چنان سیلی محکمی به ما زد که در همان
نیمه اول بازی با دو گل به خودی و یک گل از مهاجم حریف عقب افتادیم،در نیمه دوم
هرچه کردیم نشد که نشدکه هیچ سه گل دیگر هم در دروازه مان بود
اقلیتی منسجم اینگونه اکثریتی تکه پاره را بیچاره میکند

و چه سیر کی بود سیرک آزادی انگار نه انگار که این ماه،ماه صفراست ماه عزای اهلبیت
همان ها که عاشورا میگفتند که سبز ها کف زدند هلهله کردند چه ها که نمیکردند
آوازه خوانان آواز میخواندند ،مطربان عشوه گری میکردند که امروز روز طرب شیطان
است.حکومت می داند امروز پیروز است، وچه رقابت حماقتی است در سیرک آزادی
راستی عکس ها هم زیر پا بود پاره بود عکس پیر جماران وعکس مجنون قدرت
چه حرمتها که شکستند امروز اما جشن پیروزی حکومت ظلم است پس هیچ حرمتی معنا
ندارد وهذا یوم فرحت بهی آل زیاد وآل مروان.

شاید این باخت برای ما لازم بودتا بفهمیم باید برای پیروزی برنامه داشت باید نترسید
به قول دوست همیشه همراهم اگر تمام مردم مسیج بدهند اگر تمامشان میل بدهند
دیگر مگرمیشود آنهارا کنترل کرد اگر به هر نفر از 10نفر پیام برسد که در راه پیمایی
شرکت کند آیا اگر بترسد ترس او کمتر نمی شود و برادرش از سیب زمینی می گفت و
بیغیرت ها ، ادمهای بی ارزشی که مخشان در میان اندام تناسلیشان است آنانی که
جاده ی شمال برایشان راه آزادی ست نه جاده آزادی وآزادگی
و قمپوزوسیون(اپوزوسیون خار ج کشور شاخه ی فسیل) شما هم در ایجاد تفرقه همراه
بودید با حکومت و دوشادوش حکومت مبارزه کردید با ما
ادامه دارد

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی

انگور می دهندتاکه قربانی ات کنند



لازم نکرده دعوت مهمانی ات کنند



صدها رواق درجگرت زهر باز کرد



می خواستند آینه بندانی ات کنند



هرشب تو بر غریبی خود گریه می کنی



مردم اگرچه سجده ی سلطانی ات کنند



تونوبه نو برای خودت گریه میکنی



در صحن کهنه چراغانی ات کنند


وقتی خدا غریبی مارا نگاه کرد



فرمود تا حسین خراسانی ات کنند



زنهای طوس مثل زنان بنی اسد



جمعند تا عزای پریشانی ات کنند



معصومه را به همرهی خود کشانده ای