۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

/به زيباترين لحظه هاي خدا/
/ به قربانيان منا ني نوا/

/به زيبادلان سراي ازل/
/به خرمدلان مي لم يزل/

/به عشاق ناديده مجنون شده/
/به مادرزغم پيرومحزون شده/

/به فرياد هيهات شاه بلا/
/به هر لاله ي خفته ئ كربلا/

/به شش ماهه سرباز،طفل رباب/
/نواي غم آيد زچنگ ورباب/

/شده گاه ماتم محرم به پا/
/يزيد و يزيدي علمدارو پا/

/معاويه گشته علي اي دريغ/
/به يشه زند مكرونيرنگ تيغ/

/چو دين را خرافات آلوده اند/
/به راهش بسي دام افكنده اند/

/زحرص وطمع قدرت وآزخويش/
/حجابي كشيد جمع ملابه كيش/

/چه گويم زتزوير اين روبهان/
چه گويم زناداني مردمان/

/ز راه حسين و سواران او/
/فقط ديده دارند گريان او/

/يكي كربلا يك دكان دونبش/
/براي همي دين فروشان لش/

/نهاني پلشتي و زشتي كنند/
/به منبر صلاي شفاعت زنند/

/همه قاري و صوتشان دلنشين/
/به مفهوم كارش نباشد همين/

/سر روي ني صوت قرآن او/
/به منبر فروشد كزو آبرو/

/چومختار راهش زرو زورونام/
/زند از حسين دم به گفت و كلام/

/سراپرده دارند كاخ يزيد/
/ز تزوير ونيرنگ براو مزيد/

/به يك ياحسسين آهوي طبع من/
/گذارد سرش را بدشت و دمن/

/به ذبح عظيم و جوانان دين/
روان سوي مسلخ به اركان دين/

/مرام حسين ،عشق ومهر و وفا/
نه راهش ستم، راه قوم دغا/

/مرام حسين، زينب بوتراب/
/كه ويران كند،مكرِ بزم شراب/

/مرام حسين حر آزاده ،سرو/
صلايش رسد كربلا تا به مرو/

/مرام حسين مشك و داغ جگر/
/برادر چو عباس راهش نگر/

/سپهدار ، ماه وش، خداي ادب/
/امير سراَفراز،يلي همچو اَب/

/خداوند گار وفاي به عهد/
/چوعباس نامدبهيچ عصروعهد/

/يزيد و يزيدي فراوان رفيق/
چوپشكل زيادي به دوران رفيق/

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

ماجراي عكس امام خميني و آتش گرفتن آن و گلو دراندن اعوان و انصار وامامان جماعت و صدا وسيما ي ميلي
چقدر ياد آور پيراهن خوني عثمان وفريادهاي اصحاب جمل است ،پير جماران كجا وعثمان كجا،
امروز امويان وجمليان همان سرنخي را بدست گرفته اند كه در دست اعقابشان بود چقدر اخلاقيات شيفتگان قدرت
به هم نزديك است وچقدر حماقت اين شيفتگان قدرت،بسيط ،كه همان پيرهن نخ نما را باز برچوب زده وهمان نمايش را
راادامه مي دهندغافل ازاينكه هربچه كوچكي نيزمي فهمدآن تصوير برداراگرغرضي نداشت به راحتي مي توانست
صورت هتاكان و شعله ور كنندگان عكس پير جماران را به تصوير كشد واينكه چرا به جاي صورت هايشان از
پا هايشان تصويرگرفته علامت سوالي ست درذهن هر كسي حتي كودكي شايد تصوير بردار صدا وسيماء ميلي
در جهت رونق صنايع داخلي وكارخانجات پاپوش دوزي به جاي صورت از پا و پاپوش فيلم گرفته است
عكس اما م همان ساعتي پاره شد كه هاشمي در قاب شيشه اي ودر منظر ميليونها چشم دزد ناميده شد ملت ايران
خس و خاشاك ناميده شدند و مطبوعات به اصطلاح ارزشي به نوه و يادگار پير جماران تاختند هرچه پرده دري
شده مسبب وشروع كننده اش امويان و يزيديان بوده اند

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

عيد غدير عيد امامت مبرك

روز عيده ومن درخانه ونه درجشنهاي غديريه چندروزيست كه دارم با خودم كلنجار مي روم
كه كجا بروم و ازميان كدام دولب مدح مولايم را بشنوم كه در ميان اينهمه معاويه گري هنوز سر در ميان برف
معاويه را علي مي داند و برايش سينه چاك مي كند پس در خانه ماندم
هيچ وقت چون امروز دلتنگ مولايم نبودم كه اگر از او هيچ نمي دانستم ، گفتارش در مورد
قاتلش كافي كه مريدش باشم فرزندم حسن (ع) ابن ملجم اسير توست با او به ملاطفت رفتار كن
اگر زنده ماندم من مي دانم او واز ميگذرم و اگر جان به جان آفرين تسليم كردم كه او به من
يك ضربه زده است و مستحق يك ضربه مبادا اورا قطعه قطعه كنيد ويا شكنجه دهيد
كه اين هارا نه براي فرزندش حسن (ع) كه او دست پرورده ي اوست و آينه ئ او بلكه براي ما
پيروانش در حال نزع به زبان آورده
نمي دانم چه بگويم كه مي بينم كه اين ها كه از علوين و علوي گري دم مي زنند آن چنان معاويه وار
حكومت مي كنند كه معاويه ا احتياج به كلاسي فوق تخصصي است تا همپاي اينان شود
خداي من صبر تو فزون تحملم ست خدا ي من صبر تو عظيم است و منصبرم قليل وناچيز
دلم آنچنان به تنگ آمده كه گويي مي خواهد سينه ام را بشكافد و فرياد بزند خداااااا
مگر محمد(ص) بر گزيده تو نيست وعلي(ع) به واسطه ئ او بر گزيده تو
تو بيناي خالقي نمي بيني كه چگونه از آبروي بر گزيدگانت اين گونه خر ج مطامع خويش
مي كنند اين فرزندان خلف شيطان چگونه آيه آيه كلامت را دستاويز ظلم قرار داده اند
چگونه قران ناطقت را به سر نيزه نگاه داشته اند و مردمان مي فريبند، عمرو عاص
پاره هاي پوست وكاغذ را بر سرنيزه زد و اينان قران ناطق را به سان سر حسين(ع) بر سر
نيزه چون بلندگو كرده و مي گويند نيست حكمي غير از حكم خدا و حكومت از آن خداوند
و ابليس را حاكم بر مردم نموده اند
خداوندا چنان آبروي مولايم را خرج كرده اند كه از مولايم به جز شمشيري و سفره هاي رنگيني
باقي نمانده خداوندا كاسه ئ صبرت كي لبريز مي شود طاقتمام طاق شده
دل اگر خدا شناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم من به خدا قسم خدا را