۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

میانه ی شهرم

مرا درمیانه ی شهرم به خاک بسپارید

آنجا که مبارزان بر آن پای کوبانند

آنجا که فریاد زنند آزادی را

آنجا که بوی خون هار کند کر کسان را

آنجا که بوی خون طعم شراب می دهد برای عاشقان

مرا میان کوچه پس کوچه های شهرم دفن کنید

برایم گل نیاورید فریا د بیاورید

فریاد رهایی

برایم ختم قرآن اگر می گیرید

قاری اش در شهر فریاد زند آزادی

شب سوم برایم نکنید شیون و مویه و یا غمخواری

صحبت از چاره کنید چاره ی هر زنجیر چاره ی چاه و یلان در بند

شب هفتم برایم خیرات ندهید خرمای بم و حلوای شیرین

تخس کنید در میان مردم واژه های تازه

یک ترانه از نو

با کلامی از او

او که در میدان است

او که در رزمگه چنان شیر دمان می غرد

بر مزارم بوته گلسرخ یا لاله ننشانید

سرو آزاد و یله غرس کنید استوار چون فرهاد

شب چلم آتشی برپایید به بلندای البرز

دو ر آن چرخ زنان رقص کنید

به جهان ساز کنید عشق و سرمستی را

باده ی تاک اگر می نوشید

جای من یک دوسه جام زنید باده ی آزادی

شب چِلم بنوازید تارو تنبور و فریاد زنید

زنده باد آزادی

زنده باد این وطنم

زنده باد ایرانم

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

درآن زمان كه ماخس وخاشاك مي شويم مانند سيل ، بلاي هولناك مي شويم

درآن زمان كه ماخس وخاشاك مي شويم


مانند سيل ، بلاي هولناك مي شويم


موج بلاييم و ايران وطن ماست


تعبير خواب هرشب ضحاك مي شويم


باهموطن چوحلقه ي زنجيرميشويم


ما سايه هاي وحشت "سفاك" مي شويم


ما عاشقان مام وطن دركنارهم


مست شرابي،بِه زِمي تاك مي شويم


باگل ترانه ي نو،ازشكوه آزادي


چون لاله هاي دشت طربناك ميشويم


هلاكتم آزادي،كه شوكران ْ شهديْ


به جرم پياله اي از تو هلاك مي شويم


خون تن ما آب كُرِ جا ن و تن ما


با غسل خون،خوش زجهان پاك مي شويم


ضيافت سرب ، دعوت مان گرفته اند


درپيچ ِكوي وگذر چاك چاك مي شويم


خوش بو گلي ست مردن از براي وطن


آه،درسينه ي مادرمان خاك مي شويم


خا ك تو را ندهم در اِزاي بهشت


ويرانه ات بود بِه از سراي بهشت