۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

من زائرم زعطر حرم بو گرفته ام

من زائرم زعطر حرم بو گرفته ام / آيينه ئ توام زهمه روگرفته ام
آهوي وحشيم كه زوحشت رميده ام /اكنون دخيل ضامن آهو گرفته ام
كشتي شكسته ام كه زفرسنگ آبها /در ساحل ضريح تو پهلو گرفته ام
پروانه وار بسكه طواف تو كرده ام / با شمعداني حرمت خو گرفته ام
هر بي هنر كه خادم صحنت نميشود /بر خدمت تو از مژه جارو گرفته ام
رضا جعفري

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

شهادت شيخ الائمه حضرت امام جعفرصادق (ع) تعزيت


مردي غروب كرد وقت افق شكست
خورشيد ديگري جاي پدر نشست
او يك امام بود،هرچند بي قيام
اويك رسول بود جبرييل شاهد ست
در اخرين كلام حرفش نماز بود
اين يك نماز نيست تيغيست روي دست
از پاي منبرش بستند دست او
قومي عبا به دوش،جمعي قلم بدست
آتش چه ميكند با خانه ئ خليل
كاذب چه ميبرد از صادق الست
حرف از ثواب شد تسييع آمدند
اي دهر نايكار، اي روزگار پست
زير جنازه اش جمعند عد ه اي
فاميل بي نماز، يا با نماز مست
كاش از ره ثواب جمعي به كربلا
تشييع شاه را بودند پاي بست
وقتي افق شكست راسي طلوع كرد
منبر سنان شدو واعظ بر آن نشست
www.vataneparsi.blogfa.com

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

آميز رابين هود


به لطف دولت خدمتگذارابتدا منشيان شكرشكن ِخوبرو را عزل نموديم وخود اين امر به عهده گرفتيم و هيچ نگفتيم،چندي بگذشت واين باربا الطاف خدمتگذاري آن دولت مهر پرور،آبدارچي باشي را به سراي خويش فرستاده وخويش اين امر نيز به گرده گرفتيم وهمچنان به لطف دولت عدالت گستروخدمتگذار، مشعوف بوديم كه به اجبار وبا تمامي مشكلات عديده و اختلافات تعمق افزا با جناب مستطاب پدرجان به حجره ايشان نقل مكان نموديم و دم بر نياورديم چارچرخه زيبايمان بدل به چار چرخ منفك ازهم گشت و اشتراني تندرو،باز هيچ نگفتيم،اما ماجرابه تمامي به اينجا ختم نگشته وحكايت بدانجا رسيد كه جهت تامين مواجب وجبره روزانه خويش وچاكران حجره به تنگي وعسرت افتاده وچونان حمار درگل مانده درمضيقه،بعيد نمي نمايد كه در همين ايام به صرافت افتاده رابين هود شويم،لباس شبگردي ابتياع نموده ورسن بردوش نهاده واز ديوار سراي متمولين خويش رابالا كشانده و اشياي قيمتي ايشان را به رسم امانت قرض گرفته ودرآمد حاصله را نه در جهت رفاه و آسايش فقراي شهر بلكه در چهت رفع حاجات حجره آميز رابين هود مصروف نموده كه گاماس گاماس به لطف الطاف اين دولت خانمان برانداز به سلك فقرا در مي آيد

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه


ريشه هايم درخاك
خاك من ايران است
خاك من پربار است
گاو هاي خا ك من
همه چون برمايه
مادران خاكم
چو فرانك آزاد
باغهاي خاكم همه چون ورجمكرد
حاكمم چون جمشيد
مرد عدل و داد است
واي باز پاره شدي
تو كه
اي چرتك من
همه اش در خواب است
وطنم رنجور است
ودلم پرغصه