۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

نامه 2

سلام و درود به محضر مردی که   آزادگی را معنی کرد
سلا م آقا ی نوری زاد

ازمردم و بزرگان و آیات عظام خواستید که نامه خط وربط کنند و حرف دلشان را بزنند و خدمت  رهبری چاپار کنند برخی از مردم مانند منِ کوچک نامه را نگاشتیم و بردست چاپار دنیای مجازی سپردیم که تا شاید به دست صاحبش برساند،راستش می خواستم نامه را پست کنم  شاید هم اینکاررا کردم  اما با قدری تامل  به این اندیشه رسیدم که  آنجا جای نامه ی من نیست که احتمالا  به دست کسی که مخاطب نامه نیست خوانده میشودو بعد از خوانش راه به سطل مزبله می برد یا اینکه خوانده نشده  در گوشه یی خاک نوش می کندکه این رسم دفتر حاکمان است این روزها اگر حاکم هم به دنبال دادن حق رعیت باشند  چاکرانی بس خرمگس معرکه هستند  که  با وز وزشان  گوش حاکم عادل را هم پر از  خودشیرینی و چاپلوسی کنند ،پس این رعیت مُلک ِمَلِک تصمیم بر آن گرفت که  سطور نامه اش را سر گشاده با همگان در میان گذارد که گاهی نجوا را باید فریاد زد
سخن کوتاه می کنم که میدانم این روزها  سخن باید گزیده گفت و کوتاه پس من نیز  چند کلامی کوتاه گزیده می گویم و اطناب کلام را به شما می سپارم که قلمتان شیوا ست و کلامتان برنده ،هرچه  بلند هم بنویسید خواندنیست نه مایه ی خمیازه ،در میان  نامه هایتان از بزرگان و وآیات عظام خواستید نامه بنگارند که دیدیم برخی از بزرگان دانش ماند دکتر سرو ش و دیگران سطوری نگاشتند و به دیدگاه مردمان نهادند ولی شما در میان کلامتان از آیات نام بردید  تا آنجا که من می دانم آیه یعنی نشانه و در این مورد خاص منظور نشانه ی از کسوت پیامبری و امامت در معیت آیات عظام مورد نظر است
هرچند روزگاری امید داشتم به این که شاید این آیات همانانی باشند که شاید در اینان نشانه هایی از  کسوت امامان معصوم ویا پیامبری که خلقش مایه عظمتش بود بیابم  اما چند صباحی ست  دریافته ام، به دنبال این نشانه ها بودن در میان این روحانیون خلوت گزین اشتباهی بسی بزرگ است   هرچه اینان را با آن امامی که  در مدینه چاه  حفر می کرد و عایدیش را  وقف مردم  می نمودو برای گذران زندگی به کد یمینش تکیه داشت نه بر وجوهات و عایدی بیت المال در یک  دایره گذاشتم دیدم  اینان پایشان بس برون از دایره آن امام است ویا پسر همان امام را دیدم که باغ خویش را به دست خویش  آبیاری میکند و غذای خویش را با سگی قسمت میکند باز اینان را دور از دایره  دیدم  به سراغ  رسول خدا رفتم دیدم او نیز خشت بردوش می کشد تا مسجد مدینه را بسازد دیدم  رسالت کجا و روحانیت کجا  او کجا اینان کجا باز  دیدم که نشانه ای در اینان از آنان یافت می نشود
 خواستم بر احوالات دیگرشان بنگرم یادم بر  آن افتاد که روزی در شهر قم مردی بود به نام حسین علی منتظری که اون نیز حری بود آزاده  یادم افتاد روزی به خاطر سخنی و کلامی  چنان با خانه و کاشانه اش کردند که گویی مغول یکبار دیگر راه ایران را در نوردیده است و آن آیات را درسکوتی  خواب گونه دیدم  باز خواستم خویش را  راضی به این گمان کنم که من به اندیشه نادرستم و آنان دارای نشانه هایی  در حافظه ام 6دیماه  سال 88 یا همان عاشورای 88 جرقه زد همان روز را میگویم که تهران  به خون نشست  همان روز را میگویم که حرمت ماه حرام پامال قدرت طلبی و ... شد باز هم سکوت ایشان را دیدم  وباز خاطره ی دیگر از شهر قم باز خانه ی مرد عالمی دیگر آقا ی صانعی مردی که اون نیز لقب آیت الهی را یدک میکشد  مغولان راه خانه ی اورا نیز یافته بودند و باز سکوت همان آیات عظام واین روزها نیز سختی و تنگدستی مردم را می بینم و شکمهای فراخ آنان وزبان در کام فرو رفته شان را..  حال سوال من از شما این است شما به پشتوانه ی کدام نجوای در گوشی از اینان انتظار دوخط نامه ی پرصدا تر از سنگ بی صدا دارید کدام نجوا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همین چند سطر مرا بس که بیش از این مایه ی خمیازه  وخستگی ست برای شما و خوانندگان
انشالله همیشه پر امید و  آزاد مرد در کنارمان باشید

۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

نامه...

سلام و درود به محضر رهبر گرامی ما حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای  امروز جمعه است همان  روزی که  موعود نامه ها ی مردی است به نام محمد نوری زاد به شما ست منِ کمترین نیز نامه ام را چون او به آغاز رساندم و چون او  آدینه روز را گاه نامه نگاری  قرار دادم از همنام شما علی بن ابی طالب فرمانروای امپراتوری اسلام  پند بسیار گرفته ایم که او همچنان بر دلها یمان حکم می راند که  دولت  رقیب سیاسش معاویه مستعجل بود و دولت او تا انسانیت بر پاست پایدار و و پا برجا، یکی از پندهای این تا ابد باقی تاریخ  این بود که رعیت را بر حاکم حقی ست ، مروت و عدل و انصاف و حکومت به سامان وحاکم را بر رعیت حقی ست  نهی از منکر و امر به معروف که اگر حاکم رعایت عدل وانصاف نکند رعیت در سختی و عسرت روزگار خواهد گذراند و اگر رعیت حق حاکم ادا نکندحاکم به ورطه ی خودبینی و فساد در خواهد غلتید پس به اطاعت از پند همنام شما  این منِ کمترین خویش را در جایگاه رعیت نشاندم وَ شما در معیت حاکم که طبق نص صریح  شریعتمان اهل بیت  معصومیتی الهی دارند که  بر وزنش کاستی نیست و من و شما اگر به عصمتی در خور برسیم اکتسابی ست و هر آن در معرض چوب حراج. میخواهم از شما سوالی بکنم  جرم او چه بود که این دوسال اخیر را یا در کنج زندان گذراند یا در خانه در زیر نگاه تیز بین مامورین اطلاعاتی که این روزها متعه که فعلیست حلال در شریعت اسلام  همچون چماقی بر سر آبروی او کوفته اند و آبروی مسلمانی را  بر سر چوب کرده اند که چنین و چنان مگر در شریعت و کتاب آسمانی بارها بر ستر عیوب و تجسس ننمودن احوال مردم تاکید نشده آخر این چه مسلمانی ست که هم  نشر عیوب میکندو هم واکاوی ریز به ریز احوالات مردم  حتی داخل اتاق خواب انسانها را رصد میکنند 
حال از اینها که بگذریم  تا حال رفته اید برا ی خانه تان خرید مایحتاج روزانه   آخر تا شکم سیر نباشد آدم حتی نای رفتن به اتاق خواب هم ندارد چه رسد به متعه و صیغه و اینها .راستی می دانید  در همان کشور کفر که یک   کارگر ساده  ساعتی 8 دلار حقوق میگیرد  قیمت گوشت هر کیلو چند است و در این کشور خداو امام زمان که گاه حقوق معلم مدرسه از ماهی 400هزار تومان تجاوز نمی کند قیمت نان چند است چه رسد به گوشت لخم  گاو وگوسفند   آقا  یادتان  می آید  گفتید که  نظرتان به نظر رییس جمهور وقت نزدیکتر است چون او نگاهش  رو به فقیران و ضعفاست است اما آنچه ما لمس می کنیم فربهی روز افزون  اغنیاست و لاغری  روبه فزونِِ ضعفا    آقا تا به حال صبح زود از مقابل یک بانک ملی  گذشته اید همان بانکهایی را می گویم که سکه با نرخ دولتی می فروشندآیا دیده اید صف طویل مردمان  را برای خرید سکه  می گویم این همان مواعید اشتغال زایی دولت مکرم آقای احمدی نژاد است دیگر؟؟؟
آقا تا به حال گذرتان  به  شب های سرد خیابانهای تهران افتاده  دیده اید دخترکان کوچکی که بسته ای شکلات ،آدامس یا دستمال کاغذی را ملتمسانه به شما عرضه می کنند
 آقا می خواستم سری هم به اوین و زندانهای دیگر بزنم دیدم آنجا همان آقای نوری زاد بگوید بهتر و مجمل خواهد گفت که او هم قلمش شیواتراست هم اطلاعاتش بیش
اما میان این همه هیا هو میخواهم سراغی از آن  طلا های در راه ترکیه و یا آن ویا آن یکی اختلاس واین یکی ارتشا هم بکنم آقا این همه فساد مالی و اداری در مملکت خدا و امام زمان یعنی چه ؟؟؟من که از درک آن عاجزم  شاید شما  تفسیر معنی آنرا به دانید
آقا راستی این روزها همین بغل گوشمان افغانستان  پولشان "افغانی" دارد همین طور جان میگیرد و این پول لا جان ما "ریال "نفسش به شماره افتاده این بانک مرکزی هم هرچه  قرص و آمپول به نافش می بندد افاقه نمیکند این هم معجزه ی اقتصادی دولت مکرم ایشان است دیگر  ؟؟ 
آقا راستی  این روزها کسی از آشنایان شما خانه ی اجاره ایش را تخلیه نکرده برود دنبال یک آپارتمان 60 متری بگردد بگویید اگر پیدا کرد به ماهم خبری بدهد  یک رفیقی داریم تازه به جرگه متاهلین پیوسته  در به در خانه است اما مگر  خانه پیدا میشود واویلایی شده اجاره خانه یک50 درصدی تورم داشته این هم یک قسمت از همان تورم یک رقمی دولت است دیگر شاید هم این دوست ما عامل بیگانه است و جاسوس موساد که دارد فرافکنی می کند  و اینها
آقا  تا همینجا مارا بس مابقی حرفها را  موعدی دیگر باهم خواهیم زد
 انشالله در پناه خدا به خدمت خلق خدا مشغول باشیدومن الله توفیق