۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

تا شقایق هست باید سر برید سربه سر تن شقایق بر زمین


دین ، دروغ ، چماق ، چکمه ، دژخیم ، مرگِ هموطن


خواهرانم ، مادرانِ میهنم شرمسارم



از سپر گشتن برایم ، زیر داسِ مرگِ جلادِ وطن



عاشقم داغ شقایقها و بوی لاله را از بنفشه رویِ تن ها تان شرمسار



چوب ، آهن ، سرب ، مردِ نامرد ، خواهر نازک بدن




آآ خ باتوم درد دارد خواهرم ؟؟؟؟؟ خوب میدانم !!!!





اما! نمیفهمم چرااا ؟؟؟؟ عمقِِ کینه ، با تو ؟ ؟ خواهرم





لذت آزادی و شیرینیش ازآنِ تو درد را من بهتر تحمل میکنم




درد باتوم یک دوتایش سخت بود





چون که شد سه تنها درد بود ودردبود





دردِ سخت اما؟؟؟؟ شقایقها به روی سنگفرش




خون ، گاز ، اشک ، آتش ، دل ِ خونین مادر




مام وطن چه مهربان و غمگین تن بی جان فرزندان به بر می گیرد




{گوله ، سگ هار ، خیابون}





{گوله بی دینه ، مثه سگای هار خیابونای تهرون}





{بودن تو خواهرم قوتِ جون ِ منه}




{غیرتِ ت مردونه تر}




تا شقایق هست سر خواهد برید پیر خفاش کور بی وطن



خون ققنوس است به رگهای شقا یقها



کاش میدانست ؟؟؟؟؟ خفاش

۱ نظر:

  1. وافعا شعر قشنگ و تاثیر گذاری بود.قلمتان پايدار موفق باشيد.

    پاسخحذف