۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

از تجربه هایمان آموخته ایم ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

 تجربه ی راه پیمایی های نیمه ی اول سال  88 متفاوت بودبا شرایط راه پیمایی های بعدازآن با توجه به شور هیجان مردم در کسب خبر واشتیاق فراوان آنهادرراه پیمایی ها و هنوز می شد هوای اتمسفر روزهای  بعد از انتخابات را استشمام کرد.  سازماندهی راه پیمایی ها  بسیار  آسان  تر بود
 اما  در نیمه ی دوم  با توجه به بازه ی زمان طولانی تر دربین  تظاهرات سازماندهی تظاهرات احتیاج  به اطلاع  رسانی و  و تلاش بیشتری داشت.
 در نیمه ی دوم سال فقط 4 راهپیمایی داشتیم: 
13 آبان ، 16آذر، عاشورای 88 در شش دی ماه ، و البته 22 بهمن به  جهت  ایده ی شاهکار  اسب  تروا  برا ی مردم بی نظم  شکست  بدی بود 

 جنبش  پس از 22 بهمن 88( البته در این میان 22خرداد 89 تجربه ی خوبی برای ما در کنترل و حفظ نیروهایمان  بود حکومت  آنروز از ما خشونت میخواست  تا ریشه مان را بسوزاند ) به خواب زمستانی رفت تا اینکه بار دیگر زمستان 89 با تلنگری که بهار  عربی به جنبش وارد  کرد و حضور مجدانه ی  فعالان داخل  کشور و کمک دوستان  خارج از ایران مهیای  حضور در 22 بهمن  89 شد  که در روزهای انتهایی با تدبیر هوشمندانه و پدرانه ی  بزرگان  جنب آقایان موسوی و  کروبی  و در خواست ایشان برا ی دریافت مجوز برای روز 25 بهمن 89 جهت راهپیمایی  یکی از بهترین راهپیمایی های این سه سال شکل  گرفت   حرکتی که  زنده و پویا بودن  جنبشی را فریاد زد که حکومت هر روز با هزار تبلیغات ریزو درشت سعی  براین داشت که بگوید این  جنبش مرده است.

 مشکل  بزرگ ما این است  که تجربه های دیگران  کمتر استفاده میکنیم (البته  نمیکنیم  لغت مناسب تریست ) و بدتر از آن از  تجربه های خودمان  نیز درس نمیگیریم .
با توجه  به  تجربه ی سه سال  گذشته  باید به این پی برده باشیم  که فراخوانها ی شتاب زده و خلق الساعه  نه تنها  کمکی به  ما نمی کند بلکه بیشتر موجب سرخورده گی و  زده گی  فعالان  جنبش میشود.
باید به بی نظمی ذاتی ما ایرانیان  نیز توجه  کرد اگر به این بی نظمی ذاتی و نهادینه  شده دربین  جامعه  مان  توجه  نداشته باشیم  همان  اتفاقی می افتد که در 22 بهمن  88 افتاد اسب  تروایی که خر لنگ هم نبود.
     25 بهمن89 و فراخوانهای بعد ازآن  به ما  باید یاد داده  باشد که برای بیرون  آوردن مردم  از لاک  خود و  کشاندن  آنها به خیابان  تنها  نمی توانبم به  فراخوان  دادن اکتفا  کنیم ، حتی اگر  از زبان  کسانی باشد در میان مردم  شهره و سرشناس باشند.
   اخرین را هپیمایی موفق  جنبش سبز  تحت  تاثیر عوامل  مختلفی بود.
با  جنبش های  پی در پی در کشورهای عربی گویی جامعه  ایران  نهیب  خورده بود  که  مارا چه شده،؛ این  سکوت  سهمگین  مان  چیست؟؟!! این  پرسشها فضای جامعه را برای سازماندهی یک  تظاهرات  آماده  میکرد ! وهمچنین  انرژی مضاعفی به  فعالان  داخل  کشور میداد باتوجه  به زمان مناسب  تا  بیست و  دوم  بهمن  ماه  این  فعالان زمان کافی را برای  عملیات اجرایی این سازمان دهی مانند  نقل  قول سینه به سینه میان  مردم  پخش اعلامیه و  دیوار نویسی  داشتند. نباید از تاثیر دیوار نویسی  و پخش اعلامیه  درمیان  مردم به سادگی گذشت .
اعلامیه های مکتوب و دیوار  نویسی علاوه بر اینکه رسانه ی جنبشی  بدون  رسانه اند اولین  قدم  در  شکستن  دیوار ترس مردمند.
 وقتی درمیان این مردم باشید وببینید چگونه با حرارت از این و آن دیوار نوشته  صحبت میکنند بیشتر به تاثیر این اعمال درمیان  مردم  پی می برید.در این میان  نباید از عنصر زمان غاقل شد، زمان  نباید نه آنچنان  طولانی باشد که مردم  را به انفعال و رخوت برساندونه آنچنان کم  که فرصت  مقدمه چینی برای شلیک  نهایی نداشته  باشید.
 همین  مقدمه چینی ها باعث شد  تا دراین میان  فعالیت  ستودنی فعالین  خارج از کشور  به پیشنهاد دوستان  داخل  کشور در کمپین  تماس سبز به یکی از موفقترین  کمپینهای این  سه ساله  اگر نگوییم  موفقترین  کمپین  فعالان  خارج از کشور تبدیل  شود.
و آخرین  راه پیمایی جنبش سبز یکی از به یاد ماندنی ترین هایش باشد یادمان  نمی رود ترسی را که در چشمان  ماموران  می دیدیم  همچنان یادمان  نمی رود  که  ماموران عاد ی نیروی انتظامی برای اولین بار چقدر منفعل  بودند.
 نظر نگارنده نه این است که دست رو ی دست بگذاریم و خانه نشین  باشیم که خود میداند  "به راه بادیه  رفتن به از نشستن  باطل که گر مراد نیابم  به قدر وسع بکوشم " اما دراین  میان  نمی توان  بدون  برنامه ریزی و زمان لازم و بستر مناسب اقدام  کنیم. همانطور که دیدیم: شورایی به نام شورای هماهنگی سبز بعد از آن آخرین،بارها  سعی درترتیب  دادن تجمع نمود وهربار می توان  گفت به طورحتم  ناموفق بود نه تنهاناموفق  بلکه بارها توسط فعالان  مختلف به چالش کشیده شد. تا حدی که دستمایه ی طنز هم  گردید.
گاهی  اوقات باید جایگاه خود را  شناخت  و این را دانست  که هر سخنی از  هر دهانی  مورد اقبال  نیست و به  قول بزرگی  اول  بزرگی بیاموزید سپس بزرگی کنید حرف بزرگ از دهان  کوچک جز لوث  کردن  آن حرف ثمر دیگری ندارد (نگارنده البته به کوچکی  خود واقف است و این سخنان را نه سخنان بزرگ از دهان  کوچک بلکه  درد دلی دوستانه و بازخوانی تجربه ی شخصی  بنامید)

  تجربه  به ما نشان داده  تجمعات  با  جمعیتی کم و عدم سازماندهی به جز هزینه یی گزاف برای  فعالان سودی نخواهد داشت این را به عینه دیده اییم  هرجا  تفوق و فزونی با ما بوده  هزینه مان کم و دستاوردمان به  قدر بوده و هرجا  خلاف این، کتک  بوده و  باتوم و دستگیری، می دانم بسیاری از فعالان  ترسی از هزینه های این  چنینی ندارند.
اما به نظر بنده هزینه باید  با  دستاورد تناسبی داشته  باشد!!!

  در نظر بنده اگر  قرار جنب و جوشی داشته باشیم   بهتر است  ابتدا بستر سازی کنیم ، با  کار مداوم  و صد البته  تدبیر
 و اینکه  این روزها بیشتر بر سازماندهی تمرکز کنیم  تا هر حرکت  احساسی و عجولانه شاید نظر بنده  منتقدان بسیاری داشته باشد نظرشان به دیده منت در صورت  رد بنده با  منطق  دلیل  بنده همین  فردا فریاد میزنم  برویم  به خیابان ...

 در این بین  این را از نظر دور نداریم فعال زندانی دیگر فعال نیست.به خصوص اگر  فعال  مورد نظر نه اسمی داشته باشد نه رسمی چنان در بوته ی فراموشی میسوزد  که حتی نه شلاق  خوردنش نه اعتصاب غذایش هم  صدایی از کسی بر نمی انگیزد!!!.
فعال در بند  چندان فرقی  با فعال مسکوت  ندارد!اماشاید در این میان بتوان  عنصر مسکوت را راحتتر به حر کت در آورد.
 اما این  سخن بدین  معنی نیست  که فعالان  دربند  را ارج نمی نهیم  آنها تک تک شان برای ما  به سان  برادر و  خواهرمان  عزیزند بلکه سعی حداکثریمان  باید بر عدم گرفتاری باشد نه اینکه مانند  بسیاری از دوستان آشنا  خودمان را کودکانه و مفت و مسلم  به بند بکشانیم!!!
 حرف  آخر:
 از شکافهای درون  حکومت بهره نمی بریم !!
 برای  اقتصاد هیچ برنامه ی نداریم !!
 برای قشر محروم  هیچ چشم اندازی در جنبش متصور نیستیم.!!
 برای  شورش محتمل نان و به  فاجعه  منجر نشدنش هیچ برنامه ایی نداریم !!!.
  فقط  و فقط  به دنبال  تسخیر خیابانیم!!!
 با این  بی برنامه گی ها همان خانه نشینی بهتر است!!
 شیخ  عزیز و میر بزرگوار بعد از شما  راهمان  را  گم  کردیم!!!
 میگفتیم  که جنبشمان  رهبر ندارد رهبریش عرضی  ست اما این  گزافه یی بیش نبود !!!
 بی شما  جنبش ما بی سر شده است ....
به امید ایرانی آزاد هر چند دور یا شاید نزدیک ...
 

۱ نظر:

  1. موافقم این کشور هنوز آمادگی خیلی از مسائلو نداره
    ضمنا قلم شکسته جان زیبا مینویسی
    مراقب خودت باش

    پاسخحذف