۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

آقای همایون حرافی بس است

آقا ی  شهرام همایون مبارز غیور ای بزرگ رسانه دار ای بزرگ  تی وی چرخان ای بزرگ آزادیخواه ای بزرگ مبارز ای چه گوارا در آینه ی آرش کمان گیر ای  بابک خرمدین در  پای تو  لرزان به طنزی خندان و به سلاحی  چوبین چون  دندانهای سرمایی در سرمای پاییز به لرزه در افتاد ی و  از میدان مبارزات ما هستیم و اینا به در خانه ی مامانم اینا اوف شدم چرا، در غلتیدید شمایی که سالهاست بدون وقفه پوزه ی مزدوران حکومت را به سان موشانی حقیر بر آستان خاک نهادید و  آنان را چونان مگسان فراری از مگس کش تارو  مار نمودید و اینان را درورطه ی  نابودی نشاندید چه شد  که اینگونه دچار افسردگی مضاعف و همتی مترادف گشته  و کرسی تی وی وانهاده خویش   به مرخصی استعلاجی گسیل داشته و شیفتگان سینه چاکِ سر در آستان خویش نهاده تان را به رنج حسرت و حرمان دچار کرده و در مقابل جاسوسِ نا قابلِ کوچکِ خردِ ناچیزی سپر افکنده  لبهای خویش ورچید اید و فریاد آی مامانم اینا سر داده  گریه کنان سر  به بیابان نهاده در پی شکار آهو کدوم کوه همون کوهی که آهو یار داره  آی بنه ،آهو کباب در  سینی سفارش داده پیاز  جهت  پیاز داغ  خرد نموده اشک فراوان فشانده چشمان خویش محول نموده خود را رنجه می نمایید مباد که شما را به چنین حال ببینیم  ای درد و بلای تان بخورد بر سر هر چه  آدم زبان نفهم تی وی چرخان است ای جانتان  در سایه آرامش   مستدام  الهی اوف بشه مهران مدیری که تورو جیز کرده  فخری جون خواهر اون  فلفل و بیار بریزم تو دهن این مهران دیگه از این حرفای بد بد نزنه
 ای پسر بد ای بی تربیت،
مهران مدیری طناز ی نمود و شما از میدان به در رفتید  آقای همایون اگر جای جوانان این مملکت در خیابانها بودید گلوله می خوردید و در زندانها  فحش ناموس  برایتان لالایی بود چه می کردید  آقای همایون شماهم مانند همتایانتان سی سال است فقط حرف مفت می زنید  و بس


 ب

۱ نظر: