۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

سرخیه خون

به سرخیه خون، لاله های الست
به خونین ترین عشق رندان مست

به بغضِ گلو، مادرو اشک وآه
به خونین ترین مرگ،برزن وچارراه

به کرباس خونین،یلان درکفن
به تن های بی غسلِ پاکِ وطن

به خردادماه، رزم وعشق وخرد
به لبخند کودک که جان می خرد

به فریاد خفته ،بغض ها درگلو
به هر پینه ی دست مرد آّبرو

خدایا به فریاد مادر برس
که فرزند باشد به مادر نفس

فریدون فر گردیش از مادرست
فرانک برایش به دنیا در ست

به ایران زمین مام ِهر مرد و زن
خدایا زِ بُن ریشه از ظلم زن

به کوچه، به جاده، مسافر،به راه
خدایا ببین این همه اشک وآه

تو گر دیده بندی نبینی مرا
من اَرتو نبینم ! نپرسی چرا؟؟

تو گر نشنوی داد و فریاد من
زکه؟؟ داد خواهم زبی داد من

زگلفرش لاله، کوی ها لاله گون
شقایق دمیده زمین،رنگِ خون

منابر به دست شیاطین و دیو
نیابی به ایران نه رستم،نه گیو

چه مهمل تو گویی ببند این دهان
نباشد؟؟ تهمتن دگر درمیان؟؟

که رستم همی شعرو افسانه است
نگه کن خیابان چه جانانه است

به تعداد انجم دلاور ببین
ببالد به خود خاک این سرزمین

خدایا چوگویم ز فخروزمین
مبادا شوی غافل از خاک و دین

خدایا نماز سپیده دمان
شده آلت دست این مردمان

الهی، بگوید زغسل جنب
وجودش همه بویِ گندِ ذَنب

مذمت کند در تریبون دروغ
زسگ کمتری ریشه اش چون دروغ

الهی و ربی ندارم پناه
در این روزگارِ فریب و گناه

نه اسوار مانده نه گردی به جنگ
مُرد مَردانگی،همه رنگ وننگ

الهی بزرگی و دانا ی کل
که سازی زخاکی تو آدم وَ گُل

چه شد آدمی شد لجن ای خدا
چرا گُل درون کفن ای خدا

خدایم، اله اَم، پناهم، رَبَم
به هر نام خالق تویی،من کَمَم

به هر ناله ی مادرانه قسم
کس بی کسانی،تویی هرکسم

امید اَر نباشد دمی مرده ام
امید ست مرهم،که من مانده ام

خدایا ز نفرت مرا کن تهی
به خشمم زدشمن نشان ده رهی

کرامت نما صبرو امید و هوش
به ما در میان ددان و وحوش

به چنگال کفتار مَنهِ نره شیر
یلان را مکن دست ناکس اسیر

نشان، ماده شیران به خوان کرم
نه بوزینگانِ سرای عدم

به کلک شکسته تو ده مرهمی
نما روی خودسوی ما هم، دمی

تقدیم به تمام مادران داغ دار ، شهدا، زندانیان وشر کت کنندگان راه پیمایی
سکوت در 25 خرداد1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر