۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

مادران سرزمینم



هرروزکه برای راهپیمایی واعتراض ازخانه بیرون میرفتم وبازخواهم رفت


در جواب چشمهای نگران مادرم که میگوید در خانه بمان


(میگم خیالت راحت باشه برمیگردم)


اما خوب میدانم که بازگشتن به خانه دراراده من نیست


که شاید بتوان ازضربات باتوم،چوب،قمه وقداره راه فراری یافت اما برای گلوله ای که


ازمیان تمام همراهان من درخیابان سینۀ مرا نشانه رفته راه گریزی ندارم


مادرم هرروز مرا باچشمانی پراز التماس وخواهش بدرقه میکند


وباچشمانی پر ازقدرانی ازخدا در بازگشت استقبال،خوب میدانم


در لحظه لحظه نبودنم دست برتسبیح و لب بر ذکر خدا دارد


میدانم تمام مادران سرزمینم چونین حال وهوایی دارید


که حالات مادران در نگرانی برای فرزندشان سخت شبیه هم است


شما مراهم فرزند خودبدانید که خون شهدای این روزهای پر التهاب میهنم


مرا وهمراهانم را باز به خیابان فرا میخواند



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر