۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

زن

زن واژه ای متشکل از دوحرف اما به وسعت تمام بشریت موجودی که شریک جرم است


آدم را در گناهِ بیرون شدن انسان از بهشت،و همراه آدم در هبوط به بیابان خشک و لم یزرع

از ابتدای خلقت درخیر وشر همراه بوده است با مرد اما با سهمی همیشه کم از مرد،نمی دانم چرا گاهی

خدارا مرد می بینم،زن در دوره ای کوتاه هم حاکم جامعه شد دوران مادرشاهی اما این حکومت دوامی

نیافت و باز این مرد بود که با توجه به تواناییها و برتری هایی که لازمه جوامع بدوی بود قدرت را

بدست گرفت و این برتری ظاهری همچنان مداوم است وَ زَن همچنان در پی استیفای حقوق از دست

رفته اش می جنگد

زنی که حتی صاحب اموال خود نبود،زنی که گاهی صاحب کودک خود نبود کودکی که شیره

جانش را مکیده و ماهها در بطن او پرورش یافته است و زنی که گاه حتی صاحب خویش نبود

و مانند اموال خانه خرید و فروش می شد

وای که این چنین نگاهی به یک انسان چه حقیر است

چه حقیر است مردی که زن را به شکل ضعیفه ای حقیر در گوشه ی خانه ی می بیند

چه بیچاره مردیست که زن را مثال ماشین جوجه کشی در خانه می نگرد

چه بدبخت مردی که زنرا عروسکی رنگارنگ برای خوابیدن در بستر می خواهد

ولی آیا زنی که خودش را،شخصیتش را،مانند عرو سک خیمه شب بازی

می داند،برترازهمان مردان هوس باز کج اندیش کوته فکر است ایا زنی که

تمام هنرش عریانی و عشوه گری در برابر چشمان حریص مردان هوس باز است

با همان مرد دریک کفه ترازو نیست؟؟

زن ومرد باهم برابرند چه اگر بخواهند در لباس فاحشگان روز و شب باشند و چه بخواهند

انسانهای بزرگی باشند هیچ انسانی برانسان دیگری برتری ندارد

زن و مرد، سفید و سیاه

تن ادمی شریف است به شان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر