۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

چشمان مادر

نميدانم خدادرد ونفرين مادران اين سرزمين را تاكي تاب مي آورردوبرچيدن

بناي ظلم را چندي به تاخير؟؟؟خدايا چشمان نگران مادرانمان را

نمي بيني نجواهايشان را نميشنوي.

مادرم ازامروزدغدغه جمعه آينده وپسرش راداردنگراني درچشمانش موج مي زند

گويي ميخواهدپاي پسركش رابه ستونهاي خانه زنجيركندتاهميشه دركنارش باشد

اما اوكه روزي براي بودن وسالم ماندن فرزند راضي به درس نخواندن او

وترك تحصيلش بوداينروزها راخوب ميفهمدبا زبان ميگويد

برو به خداسپردمت وباچشمانش التماس كه مواظب خودت باش

وقتي پسركش در خانه نيست مادر جايش به كنارپنجره وكارش ذكرودعا براي او

ودوستانش وسرك كشيدن درانتظاراوست كه كي؟ در پيچ كوچه صداي پاي پسركش

وتن سالمش به خانه ميرسد.وقتي كه خانه نيستم قطع موبايل كه مترادف با

قطع ارتباط دل نگراني،مادربا پسركش است.مانند محروم كردن مادرم از

اكسيژن است.پسرك، تنهاترسش مادركه اگر او نباشد،مادر چه ميكند،

چه ميكشد در نبود اوآيا سر به سلامت ميبرد؟؟؟

وشايد عامل بيشترين حزم واحتياطش درخيابان ودربحث وجدل مادرو

بيشترين دليل ماندنش دعاي مادر

،خدايا به داد دل مادران سرزمينم برس

www.vataneparsi.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر