۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

خطرات رام کو چولو 3


 باشه، ولی نمی تونسته چون مامانش معلم مدرسه ی پسرونه بوده واینکه مامانش چقدر پسرای
 کلاسش و دوس داشته و همیشه از کلاسش برا یاسمن جون تعریف می کرده و اینکه همین
حرفای مامانش باعث شد که اونم بعدا معلم مدرسه  بشه بعد قرار شد ما بچه ها یکی یکی
 خودمونو معرفی کنیم ؛ من ،برزو ، علی ، کوهیار، حسین ، عماد ، میلاد، مانی، آرش، علیرضا
 محسن ، مهدی، حامد، امین تا نوبت رسید به امیر حسین که اسمشو یه جوری گفت
 همه فکر کردن میگه میر حسین که علی یسه دفه از دهنش پرید یا حسین،امیر حسین
از خودشض گفت از اینکه تازه به محل ما اومده از اینکه باباش پارسال کشته شده
 و الان اون با مادرو مادر بزرگ و پدر بزرگش زندگی میکنه وقتی یکی از بچه ها
 از امیر حسین پرسید باباش برا چی کشته شده امیر حسین یه نیگا به اسفندیار و محمود
 کرد و هیچی نگفت( من بعدا فهمیدم بابای امیر حسین یکی از روزای خرداد پارسال
 از خونه  میره بیرون دیگه بر نمی گرده تا اینکه بابا بزرگ امیر حسین که انگار یه موقع
 سردار بودده پسرشو تو یه سردخونه پیدا میکنه) امیر حسین دیگه حرف نزد و نشست
 ولی منو برزو دیدیم که  سرشو برده زیر میز داره گریه میکنه وقتی به چشمای
 یاسمن جون نیگا کردیم دیدیم اونم  می خواد گریه کنه اما مثل عمه که بعضی وقتا
 اشک تو چشاش جمع میشه اما جلو من به روی خودش نمیاره که من نفهمم داره
گریه میکنه اونم داره همینکارو میکنه اما مگه اینا نمیدونن گریه چقد برا چشم خوبه
من هروقت یه چیزی میره تو چشمم یه دل سیر گریه میکنم
  بچه ها همینطور خودشون و معرفی میکردن تا اینکه نوبته محمود و اسفندیار شد
 اونام باهم بلند شدن خودشون و معرفی کنن انگار کیلیدشون باهم اتصالی داره
 اول محمود خودشو معرفی کرد بسم الله رحمان الرحیم  با درود بر رهبر معظم انقلاب
 اللهم کل ولیک .......محمود توهم نژاد هستم یک پاسدار ولایت،و قهرمان  ترکوندن
 پاکت ساندیس نو باوه گان ایران ، یاسمن جون  یه دونه از اون خنده ها که  من وقتی
 برا عمه خالی می بندم عمه بهم میزنه بهش زد و گفت آفرین محمود جان تو آینده ی
 درخشانی داری( منو برزو هم پیش خودمون گفتیم یک  قهرمانیی نشونت بدیم که
که خودت حال کنی) بعد نوبت اسفندیار شد ، بسم الله ارحمان الرحیم
 رب شرحی صدری........... اسفندیار حجیم لسانی هستم یک فیلسوف   هزاره ی سوم
 ( من که هرچی فک کردم معنی فیل سوف هزاره ی سوم و نفهمیدم مگه فیل همون   جونور
 گنده لهه نی که دوتا دندون دراز داره پس این فیل سوف چی چیه؟؟) همین وقتا بود که زنگ تفریح و
 زدن بچه ها همه سرجاهاشون نشسته بودن داشتن به لبخند روی لب یاسمن جون نیگا میکردن
 که اون یه دفعه مثل بمب از خنده ترکید بعدشم کل کلاس ترکید بعد یاسمن جون که دلش و
 گرفته بود   گفت بچه زنگ تفریحه برید تو حیاط بازی کنید همه حمله کردن به سمت در
 من و برزو  وعلی  یواشکی از پنچره پریدیم تو حیاط پشتی که توش یه حوض گنده داره
  دوتا قورباغه ی تپل بگیریم
 فعلا بسه  دیگه حوصله ام سر رفت برم یه ذره بابا رامینمو اذیت کنم
 بقیه اشو بعدا می گم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر