۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

ایستاده ایم چوسرو


ایستاده ایم همچون سرو

 
باد در میان شاخه ها ی مان آواز می خواند

 
قناریها می نوازند و سارها می رقصند

 
و تو تبر به دست به کشتن حیات آمده ای

  
صدای ضرباتت هوا را پر کرده

جوجه کلاغها در آشیانه هراسناک

 غار غار کنان پی مادر مویه می کنند
  
اما تو هنوز در  آغازی

 تبر می زنی، تبر می زنی

 شر شر عرقهایت بر خاک پای درخت می چکد

به کشتن حیات آمده ای؟؟؟

 آنسو تر را بنگر درخت اقا قیا را
  
عطر گلها ی اقاقیا  زندگی را فریا د می زند

 زیر پاهایت هر علف هرزه، هر گل زرد کوچک، هر کرم خاکیه کور و کر
  
فریاد می زند زندگی

 آنسو تر خرگوشی بازیگوش در میان خارستان

به بازی گرفته روباه مکار را

بر فراز خارستان سینه سرخ را نظاره کن

چهچه ی زندگی میزند

 وتو به کشتن حیات آمده ای ؟؟؟

باز صدای تبر میاید 

مادر جوجه کلاغها دانه دانه  جوجه هایش را

  بر فراز آن درخت چنار کهن سال ماوا داد

  در زیر سایه وَن درختی ، ماده گرگی توله می زاید

مار مولک سبز خوشرنگ چاقی

 از درخت بالا می رود

سنجاب ها در میان  بلوطهای  پرشاخ

ورجه ورجه میکنند صدای جیغ هایشان

 فریاد سرخوشی است

وتو هنوز تبر می زنی

و چشمان سرو پر اشک

  در آنسوی رودخانه دشت در میان باد

  سرود  عشق می خواند برای بلدر چینها

 سیاه خروسها خرامان  خرامان، همگام با علفزار می رقصند

  وتوهنوز تبر میزنی ، شرشر عرقهایت بر خاک می ریزد

 ماهی  آزاد در سربالایی رود خانه

 به سوی زندگی،  می رود، می رود، می رود، شنا کنان

  در ستیغ کوه   توله پلنگی به دندان گرفته پستان مادر  را

 و می مکد  نوک پستان زندگی را

 هنوز صدای تبر می آید

 وای.... صدای مهیب سقوطی آمد

 سرو بر زمین غلتید

 اما در جنگل ولوله ای بر خاست

 خفتگان بیدار شدند

 سرو بر زمین غلتید

   هوا پر شد از دانه های سرو

 بذرهای سرو تا آنسوی فرا رود

سوار بر بالهای باد به پرواز در آمد

 وترنم باران

نوید  هزار هزار سرو می دهد

بردشت و کوه

 وتو هنوز تبر در دست

خسته و عرقریزان  به سوی   سرخداری در حرکت

  اما تیغه ی تبرت کُند شده

 و دسته ی چوبین درخت در میان سیل زندگی

 جوانه زده

 به کشتن حیات  آمده ایی ؟؟؟؟؟؟.........



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر