۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

سلام

عروسک به تفنگ گفت: سلام

تفنگ با نگاهی پر از غرور سر تکان داد

عروسک با مهربانی دست تفنگ را فشرد......

تفنگ باسردی خودش را کنار کشید

عروسک به گرمی گفت حالِت چطوره

تفنگ غرولندی کرد عروسک گونه ی تفنگ را بوسید

تفنگ با عصبانیت فریاد کشید

غریدرگباری شد از گلوله و آتش

عروسک ترسید اما در چشمانش فقط مهر بود

خشاب تفنگ خالی شد

عروسک با مهربانی خشابش را پر کرد

تفنگ نگاهی به گل روی خشاب انداخت

تفنگ خندید


*********
2
تفنگ خندید

گلنگدن را کشید.


عروسک داغ شد

تفنگ به ساده لوحی عروسک خندید
*****
3
تفنگ خندید

گلنگدن را کشید...

ضامن آزاد شد انفجار....ء

تفنگ نالید...

عروسک خندید و رفت.....ء
****
4
تفنگ خندید

دوستی عروسک وتفنگ...

تفنگ در دستان عروسک

عروسک ماشه را می چکاند

تفنگ می کشد

عروسکها به زمین می ریزند

.......
8 تیر ماه 1389

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر